تو بودی وآب و برق وآتش ودود وگاز موج و آهن گرم وبوی سم کشنده گازسوختن و گداختن و نفت و بنزین وآهن به راه وطن ز جان گذشتی با سوز و گدازآری آریچه غریبانه سوختی و چه مظلومانه جان دادی ،هیچکس نمی دانست چگونه و اگرهم می دانست ،نمی توانست به یاری ات بشتابد.چقدر تحمل کردی و چه جانانه مقاومت کردی ، چه قدر باید عاشق باشی که تا پای جان کندن بپای عشقت بسازی تا بسوزی؟چه جاودانه در این راه تو مجنون لیلای وطنت شدی.اکنون که سوختی و سرد شدی تا دریا دریاست قلب ما همچنان می سوزد.آری تو سوختی ، ما فقط نظاره میکردیم.هر قدر تو فریاد برآوردی و از درد در خود می پیچیدی وما در بغض و اشک های خود گم می شدیم.افسوس که کاری نکردیم و تو رفتیگر چه غریبانه خاموش شدی بدون هیچ فریادرسی طراوت بودن...
ما را در سایت طراوت بودن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : majd926o بازدید : 131 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 22:29